-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 20:53
تعداد بازدید کنندگان:۱۷۷۱ خودم رسوندمش به ۱۷۷۱ شمذشفث! این جا یعنی نهایت تنفر!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 22:07
با هم میرید اینور اونور آره؟! با هم خوش میگذرونید آره؟! دیگه نمی خواستی تیریپ بذاری آره؟! چه قدر دروغ آخه؟! چه قدر؟! دوست ندارم خوش بخت باشی...که من و هر چی که داشتم رو به بازی گرفتی...تو ابلیسی ابلیس!
-
تکراری...
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 22:38
هیچوقت حرف هیچ آدمی رو گوش نکردم چون همشون گفتن من چیزی رو نداشته باشم که خودشون داشتن..اونوقت خود من هر وقت اونا این مشکل رو داشتند نگفتم اونی که دوستش دارند رو بذارن برن دعا کردم خوب شه همه چی براشون اما هیچکدومشون واسه من آرزوی خوب نکردند...همینه خیلی وقتا نسبت به خیلی آدما احساس خوبی ندارم...هیچکی خوب نییییست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1383 16:32
ببین من میخوام تنها باشم...من می خوام تنها باشم فقط....مریم+مریم ها-عسل-ساراها-مهنازها-شیوا-گلناز-مهسا ها-شادی-مرسا-الناز-نینا-مینا-بیتا-سرور-صدف- پریسا- نگین- سپیده-ساناز- و(ا؟!)نا-دنیا-صبا-مرضیه -رابعه- حتی منیره-(این وسطا پویا ب - ارشان-سامان)- مهشید - مائده-هنگامه- پریا- مونا ها- لیلاها -آزاده و غیره و غیره هم...
-
اولش...
چهارشنبه 23 دیماه سال 1383 20:46
اولش قرار شد این نیمکت دو نفره باشه....بعد نمیدونم چی شد؟!...یکی لجبازی کرد یکی خورد تو ذوقش..یکی ادعاش شد زیادی می فهمه...قرار شد یه نفری باشه...بازم نمیدونم چی شد...یکی عصبانی شد...یکی pass عوض کرد مثلا هک شد...یه وبلاگ مون و سه تا پست...نمیدونم ۱۵۰۰و خورده ای ویزیتور از کجا اومده... نفر اول که بی ذوق بود اینجا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 اسفندماه سال 1382 19:47
این بلاگ هک شد!!!! ( چون دیر به دیر آپدیت میکرد!!)
-
فضیلت خواهی
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1382 02:26
نیچه می گه برترین غریزه در انسان فضیلت خواهی اونه ، احساسی که آدم رو برای رسیدن به کمال هدایت میکنه. من باهاش موافقم ! نیچه میگه اما انسان نمی تونه در همه زمینه ها به کمال برسه، و باید بین فضیلتها یکی رو انتخاب کنه تا به اون برسه! من به این اعتراض دارم !! نه به نیچه ، اون راست می گه ، بلکه به این دنیای محدود که آدم...
-
درباره مردن !!
یکشنبه 23 آذرماه سال 1382 02:27
آدمها سه بار می میرن ولی فقط یک بارشو به اسم مرگ میشناسن !! وقتی آدما میان توی این دنیا ، از دنیای اولشون میان تو دنیای دوم ! از شکم مادر که فقط باید توش لم می دادن و حتی لازم نبود زحمت غذا خوردن به خودشون بدن، میان تو این دنیایی که پر از سختی و بدبختیه ! واسه همینه که این قدر گریه می کنند !! چون مرده اند !!! مردن...
-
به نام خدا، نیمکت هستم ... !
شنبه 22 آذرماه سال 1382 02:23
سلام ! نیمکت یه سمبله ، سمبل دو نفر دوست، شایدم بیشتر ! خب اگه یه نفر بود که سمبلش می شد صندلی ! نیمکت یه خاطره است ، خاطره یه دوستی، خاطره روزهایی که اونا کنار هم می نشستند ، خاطره خاطراتی که واسه هم روی اون نیمکت تعریف می کردند ، خاطره ی ... اصلا خاطره یه شروع ، یه آشنایی ، یه حرف ساده ! خاطره مدرسه ، دوستای...