تو دیوونه ای کتی!!!
می فهمی؟!
دارم خسته میشم از دستت...برو با آدم حسابیا بگرد..این احمقم شد آدم؟!...یه پسر اشغال بی معرفت...اصلا من موندم وقتی پسر به اون خوبی گیرت اومده واسه چی این نامرد رو بش جواب سلام میدی؟!...واسه چی بش اس.ام.اس میزنی؟!....حالت خوبه بچه؟!...اگه نفهمیدی همین الات بت می گم میل خودت گوش کن یا گوش نکن...اینکه از این به بعد دوست داری بازم اعصابت خورد بشه یا کسی بخواد تحویلت نگیره و شخصیتت خورد بشه با خودته...
ایشون پست ترین آدم دنیاست!!! یادته که؟!
ایشون با شما فقط یه قسمت خاصی از وجودشون رو ارضا میکد و بعد میرفت با بقیه خوش میگذروند!!! یادته که؟!
ایشون وقتی شما ۱ هفته وقت براش میذاشتی از اون یه هفته ۳ دقیقه بت تلفن زد!! یادته؟!
ایشون شمارو از همه پنهان کرد!! به دلیل نا معلوم برای تو..اما حتما دلیل محکمی داشتند...سر کار بودی همیشه!! میفهمی؟!
ایشون اون شبایی که تو داشتی گریه میکردی سرش رو راحت رو بالش گذاشت و خوابید!! من میدونم!
ایشون تمام اون مدت از مهر تا فروردین رو که تو داشتی نیست و نابود میشدی به تمام خوش گذرونی هاش رسید!!
ایشون تورو مهمونی دعوت نکرد یادته تو براش نذری بردی فقط چند وقت پیشش بود؟!
ایشون تورو نابود کرد!!!
احساسات تورو ازت گرفت!!!
جواب هیچ کدوم از حرفایی که برات مهم بود رو نداد!!!
همه رو به تو ترجیح داد!!!
تو رو در بدترین حالت تنها گذاشت و رفت!!!
تو چه میدونی؟!
همه مهمونی هایی که تو خبر نداشتی...همه گردشایی که نمیدونستی...
حتی دوستاش مگه نگفتن نه دفعه اولش نبود مهمونی می گرفت؟!
همش به تو دروغ گفته میبینی؟!
همه چیز رو ز تو پنهان کرده میبینی؟!
تو از کجا میدونی اصلا اینا همش نقشه نیست واسه دست انداختن دوباره تو؟!
دیگه با هیچ خواجه نصیری اجازه نداری ارتباط داشته باشی...فهمیدی؟! همشون دارن تورو به مسخره میگیرن!!
تو غلط کردی که از یادش نبردی!!!
تو بیخود کرد که همه ی حرفای مهم زندگیت رو به همچین آدمی که برات هیچ ارزشی قائل نبود گفتی!!
تو در حق خودت جنایت کردی!!
اما میدونی؟!
دوست دارم سرطان بگیره بمیره...زجر بکشه بعد بمیره....واقعا دوست ندارم اصلا دیگه که دعا کنی حالش خوب باشه...لازم نیست بگی مواظب خودش باشه..نمی خواد نگران همچین پست رذلی بشی...نگران نباش ایشون همیشه حالش از تو بهتر خواهد بود...احتمالا او نروزی هم که به فرض محال با این شانس خوبش قرار باشه زجر بکشه بمیره تو خودت نیستی که ببینی!!! اصلا مگه اون هیچوقت نگران حال تو شد؟! فکر کردی هیچوقت از خودش پرسید که اون دختر چی شد؟!...زهی خیال باطل کوچولو.....
بذار بره هر لجنی می خواد بشه....اصلا هر چی که میشه به تو چه....اما دوست داری بدبخت شه میدونم!!!
این آدم خوش شانس؟!...فکر نکنم!
تمومش کن..فراموش کن...این آدم هیچوقت نبود ز حالا به بعد هم نیست...بندازش تو سطل آشغال تاریخ...آتیشش بزن..اون دیگه نیست...
همه حرفایی و فکرایی که اخیرا کردی هم توهم بود عزیزم بی خیال شو...هیچیش عوض نشده همون آدم بیخود همیشگیه واسه تو...
باز هم میل خودته خودت رو کوچیک کنی یا نه....
بذار زمانی برسه که اون حسرت داشتنت رو بخوره...کسی رو دوست داشته باش که دوستت داشته باشه....همین دوست جدیدت چرا سر اون خالی میکنی همه چیز رو وقتی که دوستت داره؟!...از این به بعد دوستش خواهی داشت...قول میدی!...دوستت هیچی کم نداره خره از من گفتن!!
دنیا کوچیکه...و زود به زود روزا تموم میشه...اخر قصه رو زمانی می فهمی...یه روز دوباره به هم میرسید و اونقت هر کس خوشحال تر بود برنده است..اینطور نیست؟!
قول میدم تو خوشبخت ترینی!!
همه چیز تموم...
از فدا تو یه دنیای نو از خواب بیدار شو ....